سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستان تو سه کسند و دشمنانت سه کس . امّا دوستان تو . دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن توست ، و دشمنانت : دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن توست . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :0
کل بازدید :12707
تعداد کل یاداشته ها : 11
103/2/6
2:24 ع

AWT IMAGE

 

 

  زندگینامه

  رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید علی خامنه ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمری در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند . زندگی سید جواد خامنه ای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینی، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معنای عمیق قناعت و ساده زیستی را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند .
رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره های زندگی خود از وضع و حال زندگی خانواده شان چنین می گویند :
« پدرم روحانی معروفی بود، امّا خیلی پارسا و گوشه گیر... زندگی ما به سختی می گذشت. من یادم هست شب هایی اتفاق می افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت برای ما شام تهیّه می کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود .»
امّا خانه ای را که خانواده سیّد جواد در آن زندگی می کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف می کنند :
« منزل پدری من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگی من، یک خانه 60 ـ 70 متری در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه ای! هنگامی که برای پدرم میهمان می آمد ( و معمولاً پدر بنا بر این که روحانی و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین می رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه ای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم .»

رهبرانقلاب از دوران کودکی در خانواده ای فقیر امّا روحانی و روحانی پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامی «دارالتعّلیم دیانتی» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایی را در آن مدرسه گذراندند .

  در حوزه علمیه

  ایشان از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواند .
درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت می گویند : « عامل و موجب اصلی در انتخاب این راه نورانی روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند ».
ایشان کتب ادبی ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطی»، «مغنی» را نزد مدرّسان مدرسه « سلیمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت می کرد. کتاب « معالم» را نیز در همان دوره خواند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقداری را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدی» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگیزی در پنچ سال و نیم به اتمام رساند . پدرش مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمی در پیشرفت این فرزند برومند داشت . رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از « مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسی» خواندند .

  در حوزه علمیه نجف اشرف

  آیت الله خامنه ای که از هیجده سالگی در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمی میلانی شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهای خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، میرزا باقر زنجانی، سید یحیی یزدی، و میرزا حسن بجنوردی، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه علمیه را پسندیدند و ایشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولی پدر موافقت نکرد. پس از مدّتی ایشان به مشهد باز گشتند .

  در حوزه علمیه قم

  آیت الله خامنه ای از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی، شیخ مرتضی حائری یزدی وعلـّامه طباطبائی استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتی که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که یک چشم پدر به علت «آب مروارید» نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت الله خامنه ای به این نتیجـه رسیدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مـورد می گویند :
« به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان بّری «نیکی» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام ». آیت الله خامنه ای بر سر این دو راهی، راه درست را انتخاب کردند. بعضی از اساتید و آشنایان افسوس می خوردند که چرا ایشان به این زودی حوزه علمیه قم را ترک کردند، اگر می ماندند در آینده چنین و چنان می شدند!... امّا آینده نشان داد که انتخاب ایشان درست بوده و دست تقدیر الهی برای ایشان سر نوشتی دیگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آیا کسی تصّور می کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که برای رضای خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد می رفت، 25 سال بعد، به مقام والای ولایت امر مسلمین خواهد رسید؟! ایشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمی تحصیلات فقهی و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتید بزرگ حوزه مشهد بویژه آیت الله میلانی ادامه دادند. همچنین ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصیل و مراقبت از پدر پیر و بیمار، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینی به طلـّاب جوان و دانشجویان نیز می پرداختند .

  مبارزات سیاسی

  آیت الله خامنه ای به گفته خویش «از شاگردان فقهی، اصولی، سیاسی و انقلابی امام خمینی (ره ) هستند» امـّا نخستین جرقـّه های سیاسی و مبارزاتی و دشمنی با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبی نوّاب صفوی» در ذهن ایشان زده است، هنگامیکه نوّاب صفوی با عدّه ای از فدائیان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمان خان، سخنرانی پر هیجان و بیدار کننده ای در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیسی و دروغگویی آنان به ملـّت ایران، ایراد کردند. آیت الله خامنه ای آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سلیمان خان بودند، به شدّت تحت تأثیر سخنان آتشین نوّاب واقع شدند. ایشان می گویند : « همان وقت جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد ».

  همراه با نهضت امام خمینی (قدس سره )

  آیت الله خامنه ای از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابی واعتراض آمیز امام خمینی علیه سیاستهای ضد اسلامی و آمریکا پسند محمد رضا شاه پهلوی، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسی شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب های فراوان و شکنجه ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر ازهیچ خطری نترسیدند. نخستین بار در محرّم سال 1383 از سوی امام خمینی (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانی و علمای خراسان در خصوص چگونگی برنامه های تبلیغاتی روحانیون در ماه محرّم و افشاگری علیه سیاست های آمریکایی شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز برای تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستای پیام امام خمینی، به تبلیغ و افشاگری علیه رژیم پهلوی و آمریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فردای آن به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامی دادند و ده روز در آنجا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانی شدند .

  دوّمین بازداشت

  در بهمن 1342 - رمضان 1383 - آیت الله خامنه ای با عدّه ای از دوستانشان براساس برنامه حساب شده ای به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانی و منبر و دیدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانی ها و افشاگری های پرشور ایشان بویژه درایـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابی شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابی ایشان در افشاگری سیاستهای شیطانی و آمریکایی رژیم پهلوی، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادی ـ در زندان قزل قلعه زندانی شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند .

  سوّمین و چهارمین بازداشت

  کلاسهای تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامی ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابی مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگی می کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت های علمی و برگزاری جلسات و تدریس و روشنگری عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمی پهلوی در سال 1349 نیز دستگیر و زندانی گردند .

  پنجمین بازداشت

  حضرت آیت الله خامنه ای «مد ظله» درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک می نویسد :
« از سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاههای جاری رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانی نمی تواند با افرادی از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال 50 مجدّداً و برای پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهای خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان می داد که دستگاه از پیوستن جریان های مبارزه مسلـّحانه به کانون های تفـّکر اسلامی به شدّت بیمناک است و نمی تواند بپذیرد که فعالیّـت های فکری و تبلیغاتی من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادی، دایره درسهای عمومی تفسیر و کلاسهای مخفی ایدئولوژی و... گسترش بیشتری پیدا کرد ».

  بازداشت ششم

  در بین سالهای 1350 ـ1353 درسهای تفسیر و ایدئولوژی آیت الله خامنه ای در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل میشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابی و معتقد را به این سه مرکز می کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامی آشنا می ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـری برخوردار بود و در جزوه های پلی کپی شده تحت عنوان: «پرتوی از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست می گشت. طلـّاب جوان و انقلابی که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان می آموختند، با عزیمت به شهرهای دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانی آشنا و زمینه را برای انقلاب بزرگ اسلامی آماده می ساختند. این فعالیـّت ها موجب شد که در دی ماه 1353 ساواک بی رحمانه به خانه آیت الله خامنه ای در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیاری از یادداشت ها و نوشته هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانی زندان بودند. در این مدت در سلولی با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختی هایی که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط برای آنان
که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است». پس از آزادی از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش های علمی و تحقیقی و انقلابی ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهای سابق را به ایشان ندادند .

  در تبعید

  رژیم جنایتکار پهلوی در اواخر سال 1356، آیت الله خامنه ای را دستگیر و برای مدّت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگیری مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابی ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمی علیه رژیم سفـّاک پهلوی قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختی و تلخی، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنی پیروزی انقلاب کبیر اسلامی ایران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوی، و برقراری حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند .

  در آستانه پیروزی

  درآستانه پیروزی انقلاب اسلامی، پیش از بازگشت امام خمینی از پاریس به تهران، «شورای انقلاب اسلامی» با شرکت افراد و شخصیت های مبارزی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، هاشمی رفسنجانی و... از سوی امام خمینی در ایران تشکیل گردید، آیت الله خامنه ای نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمد. پیام امام توسط شهید مطهری «ره» به ایشان ابلاغ گردید و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند .

  پس از پیروزی

  آیت الله خامنه ای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیّت های ارزشمند اسلامی و در جهت نزدیکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامی پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بی نظیر و بسیار مهّم بودند که در این مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها می پردازیم :
? پایه گذاری «حزب جمهوری اسلامی» با همکاری و همفکری علمای مبارز و هم رزم خود: شهید بهشتی، شهید باهنر، هاشمی رفسنجانی و... دراسفند 1357 .
? معاونت وزارت دفاع در سال 1358 .
? سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1358 .
? امام جمعه تهران، 1358 .
? نماینده امام خمینی«قدّس سرّه» در شورای عالی دفاع ، 1359 .
? نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، 1358 .
? حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه های دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهای ایران؛ با تجهیزات و تحریکات قدرت های شیطانی و بزرگ ازجمله آمریکا و شوروی سابق .
? ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران .
? ریاست جمهوری؛ به دنبال شهادت محمد علی رجایی دومّین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه ای در مهر ماه 1360 با کسب بیش از شانزده میلیون رأی مردمی و حکم تنفیذ امام خمینی (قدس سره) به مقام ریاست جمهوری ایران اسلامی برگزیده شدند. همچنین از سال 1364 تا 1368 برای دوّمین بار به این مقام و مسؤولیت انتخاب شدند .
? ریاست شورای انقلاب فرهنگ، 1360 .
? ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366 .
? ریاست شورای بازنگری قانون اساسی، 1368 .
? رهبری و ولایت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبیرانقلاب امام خمینی (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبری به این مقام والا و مسؤولیت عظیم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستی بود که پس از رحلت امام راحل، با شایستگی تمام توانستند امّت مسلمان ایران، بلکه مسلمانان جهان را رهبری نمایند .

 

عجب صبری تو داری همچو جدّت

به نقل از سایت مقام معظم رهبری www.leader.ir


89/12/10::: 8:40 ع
نظر()
  
  

تاکسی راه افتاد. یکی از مسافرها پیرمردی بود که کلاهی قهوه ای به سر داشت و با شالی همرنگ، دور دهانش را هم پیچیده بود. پیرمرد پشت سر هم سرفه می کرد. سرفه هایی که بیشتر به ناله می مانست. چند دقیقه ای که گذشت شروع کرد به گشتن جیب هایش. اول فکر کردم دنبال کیف پولش است اما دیدم اسپری تنفسی را از جیب بغل کتش بیرون آورد، شال را کنار زد و از آن استفاده کرد.
سرفه هایش کمتر شدند. زیر چشمی نگاهش می کردم. لبهایش تکان می خوردند، انگار زیر لب ذکر می گفت آرامش عجیبی در چهره اش دیده می شد.
ترافیک اتوبان بسیج افسریه سنگین اما روان بود. صدای زنگ یک موبایل توجه همه را جلب کرد. هنوز آهنگران بقیه شعر «رفیقان این چه سودا بود...» را نخوانده بود که پیرمرد تندوتیز گوشی را از جیبش درآورد و جواب داد. ناخودآگاه کنجکاو شدم ببینم چه می گوید.
انگار آن سوی خط دخترش بود. صدای پیرمرد مهربان و گرم اما خسته بود. جواب هایش کوتاه بود. لابه لای حرف هایش فهمیدم بعدازظهر می خواهد برای بستری شدن به بیمارستان سینا برود. نام بیمارستان و سرفه هایش شکی برایم نگذاشت که او شیمیایی است.
خداحافظی کرد و به راننده گفت پیاده می شود. خوب شد که اینجا پیاده شد چون من هم همین جا باید پیاده می شدم و آنقدر حواسم پرت شده بود که ممکن بود خیابان رحیمی را رد کنم.
کرایه را دادم و پیاده شدم. پیرمرد آرام آرام گام برمی داشت و من عجله داشتم. از کنارش گذشتم. بوی عطر سجاده پدربزرگ را می داد.
می خواستم به زیارت مرقد شهدای گمنام بروم. خیلی وقت بود نذر کرده بودم. چه فضای روحانی و دل انگیزی، احساسی آکنده از بی وزنی داشتم و خنکی مطبوعی گذر می کرد و باران تبسم نسیم جاری بود و خطی دلچسب روانه وجودم می شد، گفتم خدایا ای که حضورت را می بینم همچو نفس که به نفسم مهلت بودن بدهد مرا یاری کن تا حق مطلب را ادا کنم با آیه «یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه .» فاتحه را آغاز کردم این پنج شهید همگی گمنام بودند دو نفر شانزده ساله، دو نفر دیگر نوزده ساله وبزرگترین شان تنها بیست و سه سال سن داشت که در بهار هشت سال پیش در این حسینیه آرمیده بودند.
نمی دانم چقدر از آمدنم گذشته بود که پیرمرد وارد حسینیه شد پس زیارتگاهش همین جا بوده! شروع کرد و دلش هم آوا با باد مرتعش شد و ترانه مصفای زیارت عاشورایش در فضا حالتی عرفانی داشت.
دیگر از سرفه هایش خبری نبود.
چشم هایم را بستم و سرم را به دیوار تکیه دادم. صدای پیرمرد مانند زمزمه ای آسمانی گوشم را نوازش می داد؛ «السلام علی الحسین...»


  
  

وصیت نامه شهید حاج حسین خرازی

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

اللهم انی اسئلک ان تملاء قلبی حبا لک و خشیه منک و تصدیقا بکتابک و ایمانا بک و خوفا منک و شوقا الیک یا ذالجلال والاکرام حبب الی لقائک واحبب لقائی واجعل لی فی لقائک الراحه والفرج والکرامه. (دعای ابوحمزه) 

 

 

 

قبلا چند کلمه ای به عنوان وصیت نوشته بودم و فکر می کنم تکمیلی،چند کلمه دیگر باید بنویسم.

 

خدایا،غلط کردم،استغفرالله،خدایا امان،امان ازتاریکی وتنگی وفشارقبروسئوال نکیرومنکر در روز محشر و قیامت. به فریادم برس،خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت،ترا می دانم و بس،و برتو توکل دارم.خدایاتا زمان عملیات،فاصله ی زیادی نیست،خدایا به قول امام خمینی(تو فرمانده کل قوا هستی) خودت رزمندگانت را پیروزگردان،شرصدام کافررا ازسرمسلمین بکن خدایا،از مال دنیا،چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم،خدایا،تو خود توبه ی مرا قبول کن و ازفیض عظمای شهادت،نصیب و بهره مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم.

 

 

 

یا واسع المغفره یا من سبقت رحمه عن غضبه 

 


از همسر خوب و ایثارگرم، کمال تشکر و سپاسگذاری را دارم انشاءالله که مرا می بخشی. الحمدالله خداوند لطف و کرم نموده،به سلامتی او را مهدی و یا زهرا اسم بگذار و ازخوراک وطعام حلال و طیب به او بخوران، و او را سرباز و طلبه امام زمان(عج)باربیاور و تربیت کن که این خود هدیه ایست به پیشگاه خداوند باری تعالی و وسیله کاهشی باشد ازعذاب قبر و آخرت و قیامت ما ، می دانم در امر بیت المال امانت دار خوبی نبودم و ممکن است زیاده روی کرده باشم،خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.

 

 

 

شلمچه جمعه هشتم اسفند ماه سال 1365

 

  

 

 

سلام بر شهیدان راه حق......


  
  

 

امیر کشور دل هاست خامنه ای؛ ای اهل فتنه ای اهل نفاق بترس از آن روزی که ما سربند یا زهرا(س) ببندیم! 

 فقط سه صلوات همیشگی فراموش نشه! التماس دعا یا علی


  
  

 

لعنت خدا بر سران فتنه و بازیچه های دست آن ها! بازم بوی گندشون هوا را کثیف کرده؛ خدا را شکر بچه بسیجی ها هوا را تمیز کردند البته مردم ولایی هم همیشه در صحنه هستند! این پوستر تقدیم به هرچی لجن سبز که بوی صهیونیسم و کثافت میدن! قسم میخورم که بسیجی ها فدای ولایت پدرتون را در میارند! تک تک تون را! ما فدایی ولایت ایم تا زنده ایم رزمنده ایم! بچه های دانشجو یادتون نره کار فرهنگی! نمی گم حتما این پوستر را در برد دانشگاه ها نصب کنید! نه! ولی تا می توانید در دانشگاه ها کار فرهنگی کنید! برای دریافت روی تصویر کلیک کنید! یا علی


89/12/5::: 8:57 ع
نظر()
  
  

تعجب نکنید سازمان حقوق بشر هنوز هست آمریکا هم هنوز هست که معمر قذافی مردم کشور خودش یعنی لیبی را با هواپیما بمباران می کند تا دو روز بیشتر در قدرت بماند و هیچ اقدامی نمی شود نه از قطعنامه هائی که برای مرگ ندا آقا سلطان در ایران توسط سازمان امنیت ملل متحد صادر شد خبری هست و نه از تهدید به رسیدگی در دادگاه لاحه ، نهاد های خالی و خیالی که فقط برای اقدام بر علیه کشورهای مستقل است و بس

 

 وقتی صدام اعدام شد معمر قذافی سه روز اعلام عزای عمومی کرد و وقتی محمد رضا شاه فرار کرد به دامان مبارک و سادات گریخت وقتی علی عبدالله صالح با جنگنده هایش به جان شیعیان مظلوم یمن افتاده بود عبدالله اردن ( سفیانی احتمالی ) از هر گونه کمک نظامی دریغ نکرد و آمریکا که دیگر روشن تر از آفتاب نیمروز تا زمانی که به دردش می خوردند از هر اقدامی برای سرپا نگه داشتن اینان دریغ نکرد

 

از راست به چپ : حسنی مبارک فرعون مصر ، معمر قذافی طاغوت لیبی  ، علی عبدالله صالح پادشاه خودکامه یمن

 

تفاوت زیادی بین اینها نیست همه از یک قماش اند همه طاغوت اند صدام و محمد رضا پهلوی و علی عبدالله صالح و معمر قذافی و عبدالله بن عبدالعزیز و حسنی مبارک و حتی کسانی که به نام مصلحت و اصلاحات سالهای سال در کشور خودمان خود را به مردم و رهبران انقلاب تحمیل کرده اند همه و همه از یک قماش اند مزدوران حلقه به گوش شیطان و شیاطین کوچکی که دور و بر شیطان بزرگ را گرفته اند تا یک وقت تنها نماند دستمال کش هائی که تا سایه نحسشان برقرار بود برای شیطان یار بود و برای انسان زهر مار

 

اینها تا قدرت داشتند اصلا دیکتاتور نبودند بلکه نماد دموکراسی در منطقه بودند ، اینها اگر خیلی لطف می کردند بین خودشان و شخص خودشان انتخابات می کردند و آنوقت خودشان شخصا رئیس جمهور یا همان شاه می شدند  ،، البته بنده استفاده از لفظ دیکتاتور را برای اینها زیاد صحیح نمی دانم چون به هر کسی که کوچکترین تحمیلی به هر کسی بکند می شود دیکتاتور گفت و این کلمه کلمه کلی و افلیج و نارسائی است بهتر است بگوئیم فرعون یا بگوئیم طاغوت

 

کاش این جانوانی که برای کشته شدن شهید ژاله به دست عوامل نفوذی خودشان این همه جنجال کردند به همان تناسب بر علیه مبارک اقدام می کردند اما اینها حتی روزی که این مهره با ارزش را از دست می داند نیز کی به نعل می زند و یکی به میخ که باید بنشینند و گفتگو کنند

 

کاش این سازمانهای حقوف بشری که نگران وضع زندانیان سیاسی ( بخوانید جنایتکاران گروه ریگی و پژاک و .. ) در ایران بودند یک ذره هم نگران حال امام موسی صدر می شدند که با چشمهای دریائی اش و با مهربانی رویائی اش در زندان های لیبی ناپدید شده بود و یک ذره هم بر علیه این عنصر به اصطاح مخالف غرب موضع می گرفتند

 

البته هنوز هم گاوچرانهائی هستند که ادعا می کنند معمر قذافی مخالف غرب است مثل همانهائی که ادعا می کردند صدام مخالف غرب است یا طالبان و القاعده مخالف غرب هستند اما هر انسان باشعوری در دنیای امروز می داند که اینها همه و همه جنگ زرگری است بر علیه انقلاب شیعیان و خیزش سایر مستضعفان از هر دینی که باشند

 

باید منتظر بود و تیزبینانه نگریست و از خدا توفیق خواست تا آینده روشن مستضعفان رخ بنماید

 

اللهم عجل برحمتک لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه


  
  

امام خامنه ای: هدفمندکردن یارانه‏ها سال‌ها جزو آرزوها بود.

 

‏فرازهایی از فرمایشات مقام معظم رهبری درباره طرح هدفمندکردن یارانه‏ها

 به شرح ذیل است:

هدفمندکردن یارانه‏ها جزو آرزوها بود
از مسأله عدالت دست برندارید، این قضیه عدالت را دنبال کنید، مسأله فسادستیزى، حمایت از طبقات ضعیف، ساده‏زیستى، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم (را دنبال کنید). این‏ها اصولى است که اگر رعایت بشود و بر این‏ها پاى فشرده بشود، هم خدا را راضى مى‏کند، هم مردم را از هر مسؤول و از هر نظامى خشنود و دلشاد مى‏کند. این‏ها را ادامه بدهید.
عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادى نیست، یک بخش عمده‏اش مسأله اقتصاد است. در قضاوتها، در داورى‏ها، در نگاه‏ها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیرى‏ها، همه بایستى شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم. از همه مبتلابه‏تر، همین مسأله عدالت اقتصادى و عدم توزیع عادلانه ثروت عمومى و درآمد عمومى ملى بین آحاد جامعه است که نمونه‏هاى فراوانى دارد که زیاد است و یکى‏اش همین یارانه‏ها است که ما خودمان یارانه مى‏دهیم، به فقیر کمتر مى‏دهیم، به غنى بیشتر مى‏دهیم! الان اینجور است. الان یارانه‏هایى که دولت دارد مى‏دهد، بیت‏المال دارد مى‏دهد، به فقرا داریم کمتر یارانه مى‏دهیم، به اغنیاء بیشتر داریم مى‏دهیم. این هدفمندکردن یارانه‏ها که مطرح شده، واقعا یک امر مهمى است. سالها است که این جزو آرزوها است، جزو کارها است. بنده در دولتهاى قبل، دو سه مرتبه کتبا و شفاها به دولتها گفته‏ام، منتها دنبال این نمى‏رفتند، کار سختى است، کار پردردسرى است. همین طور ترجیح مى‏دادند که بماند. حالا این دولت دنبال این کار رفته. بالاخره باید این را دنبال کنید، کار ظریفى هم هست.(1)

جرأت اقدامش باارزش است‏
این مسأله طرح تحول که دولت مطرح کرد، این هم از همان کارهاى بزرگ و از همان کارهایى است که جرأت اقدام به آن کار، خودش باارزش است. همین مسأله هدفمندکردن یارانه‏ها، واقعا چیز خیلى مهمى است، در دولتهاى قبل هم مطرح بوده، بارها صحبت شده بود و گفته شده بود، منتها پیشرفت نمى‏کرد یا مشکلاتى که در قضیه بانکها و مالیات و بیمه و گمرک و سایر چیزهایى که در بخشهاى مختلف این طرح تحول وجود دارد، کارهاى بسیار بزرگ و مهمى است، حتما هم باید انجام بگیرد.(2)

هدفمندکردن یارانه‏ها؛ بخشى از طرح تحول اقتصادى‏
در زمینه مسائل اقتصادى کارهاى خوبى انجام گرفته. خوب است که این گزارش را در معرض اطلاع عموم بگذارید، یعنى چیزى باشد که همه این گزارش دولت را در زمینه کارهایى که انجام گرفته، بشنوند. آنچه من رویش تکیه مى‏کنم، همین طرح تحول اقتصادى است که در دولت نهم مطرح شد. الان هدفمندکردن یارانه‏ها که یک بخشى از آن طرح تحول بود، (در حال اجراشدن است)، همه هم متفق‏القولند - اگرچه حالا در کیفیت اجرا ممکن است اختلاف نظرهایى باشد - لیکن بخشهاى دیگر طرح تحول اقتصادى که درباره نظامهاى پولى و بازرگانى و گمرکى و امثال این‏ها بود، نباید مغفول‏عنه قرار بگیرد، آن‏ها هم بایستى حتما دنبال شود. طرح تحول اقتصادى، کار مهم و بزرگى بود. ما توصیه مى‏کنیم، از جمله چیزهایى که از بین راه برنگردید، همین طرح تحول اقتصادى است، آن را واقعا دنبال کنید.(3)

سال همت مضاعف و کار مضاعف
ما امسال را "سال همت مضاعف و کار مضاعف " عرض کردیم، یعنى همت برتر و کار بیشتر. عرصه‏هاى گوناگونى وجود دارد. (یکى از این عرصه‏ها) همت مضاعف و کار مضاعف در استفاده بهینه از منابع موجود کشور و امکاناتى (است) که وجود دارد؛ از همه آن چیزهایى که مى‏تواند براى سازندگى کشور در دورانهاى آینده مورد استفاده قرار بگیرد یا زندگى عمومى مردم را رفاه و رونق ببخشد، باید حداکثر استفاده بشود، یعنى همان چیزى که یکى از ارکانش اصلاح الگوى مصرف است.
از آب در کشور استفاده بهینه بشود. ما امروز از آب در کشور استفاده بهینه نمى‏کنیم. سال گذشته که بنده مسأله اصلاح الگوى مصرف را مطرح کردم، پژوهشگران کشورمان تحقیق کردند، به ما اطلاع دادند که اگر آبى که در کشور مصرف مى‏شود، ده درصد آن صرفه‏جویى شود، این ده درصد به قدر تمام استفاده‏اى است که امروز براى شرب خانگى و براى صنعت مورد استفاده قرار مى‏گیرد. امروز نود درصد آب کشور در بخشهاى کشاورزى مصرف مى‏شود؛ مصرف غلط، مصرف اسراف‏آمیز. ده درصد دیگر براى آب شرب و براى صنعت و براى مصارف گوناگون به کار مى‏رود، یعنى اگر در کار کشاورزى، ده درصد صرفه‏جویى کنیم، مقدار مصرف شرب و صنعت و امثال این‏ها به دو برابر خواهد رسید، اینقدر مسأله مهم است. مسأله مصرف برق و مصرف حاملهاى انرژى - بنزین، گازوئیل - هم مهم است. این لایحه هدفمندکردن یارانه‏ها که مطرح شده است، ناظر به این مسائل است.(4)

هدفمندکردن یارانه‏ها؛برخوردارى بیشتر محرومین

مسأله هدفمندکردن یارانه‏ها ناشى از تجربه بلندمدت نخبگان کشور است که در طول این سالها به این نقطه رسیده‏اند که یارانه‏هایى که از کیسه بیت‏المال - یعنى از جیب عموم مردم - بیرون مى‏رود و به عموم تعلق مى‏گیرد، بیشتر متوجه قشرهایى بشود که نیاز آن‏ها بیشتر است، یعنى قشرهاى محروم و طبقات متوسط به پائین جامعه از بیت‏المال و از کیسه عمومى ملت بیشتر برخوردار شوند تا طبقات بسیار مرفه و کسانى که در حقیقت احتیاجى هم به این یارانه‏ها ندارند. رسیدن به این حقیقت و تصمیم و عزم راسخ بر اجراى آن، ناشى از تجربه طولانى‏مدتى است که در طول این سالها متراکم شده است و به مرحله عمل درآمده است.(5)

همه باید کمک کنند
در مسائل اقتصادى اگرچه محور فعالیت اقتصادى و تصمیم‏گیرى‏هاى اقتصادى دولت است، اما بقیه قوا هم خیلى نقش دارند، قوه قضائیه هم نقش دارد، قوه مقننه هم نقش دارد. آن‏ها باید به وظائفشان در این زمینه‏ها عمل کنند، کمک کنند. بخش خصوصى و دستگاه‏هاى مرتبط با بخش خصوصى مثل اتاقهاى بازرگانى و امثال این‏ها و بعضى از بنیادهایى که هستند، این‏ها همه بایستى در این جهت همراه باشند و با دولت همکارى کنند و کمک کنند.(6)
من همین جا در حضور شما مردم عزیزمان توصیه مى‏کنم، هم به قوه مجریه، هم به قوه مقننه که در این مسأله مهم(7) باید با هم همکارى کنند، باید به هم کمک کنند. از یک طرف قضیه، نگاه به قوه مجریه است - که بار بر دوش قوه مجریه است، دولت بایستى اقدام کند، عمل کند، پس همه دستگاه‏هاى دیگر، از جمله دستگاه قانونگذارى باید به دولت کمک کنند - از طرف دیگر هم دولت بایستى آن چیزى که قانونى است و مراحل قانونى را گذرانده است، معتبر بداند و بر طبق آن عمل کند. بنابراین دولت، مجلس - قوه مجریه، قوه مقننه - در این کار دوشادوش هم حرکت کنند، به هم کمک کنند و با هم باشند، "ید الله مع الجماعة ". وقتى با هم بودند، خدا هم کمک خواهد کرد. بنابراین استفاده بهینه از امکانات و منابع موجود کشور و بهره‏ورى مهم است، بهره‏ورى بیشتر از آنچه داریم و آنچه که بسیارى از آن‏ها متأسفانه مورد اسراف و استفاده غلط قرار مى‏گیرد.(8)
آنچه من امروز به همه ملت عزیزمان و به مسؤولین محترم توصیه مى‏کنم، این است که براى دهه پیشرفت و عدالت، همه خودشان را آماده کنند. ما احتیاج داریم به جهش در این راه. ما عقب‏ماندگى زیاد داریم. با رفتار معمولى نمى‏شود به نقطه مطلوب رسید، ما به جهش احتیاج داریم. این جهش، ایمان مى‏خواهد، اخلاص مى‏خواهد، هماهنگى مى‏خواهد، همکارى نیروها را با یکدیگر لازم دارد. قواى سه‏گانه با هم همکارى بکنند، همدلى کنند، به هم کمک کنند، مردم به مسؤولین، به خصوص به قوه مجریه که وسط میدان است، کمک کنند، همکارى کنند، همراهى کنند، ما بتوانیم راه‏هاى نرفته را برویم، کارهاى بزرگى که در انتظار ما است، انجام بدهیم.(9)
کارهاى بزرگ باید انجام بگیرد، کارهاى ماندگار باید انجام بگیرد. همه هم باید کمک کنند. اگر بخواهیم به آن هدفها برسیم، همه باید کمک کنند، سلیقه‏هاى مختلف را کنار بگذارند.(10)

اصناف حضور فعال داشته باشید
همین اصناف و بازار، کسانى بودند که در دوران اختناق، به این نهضت کمک کردند. امام(ره) فرمود: اصناف بازوى قدرتمند نهضتند. همین‏طور هم بود، این‏ها تلاش و مجاهدت کردند. تاجر و کاسب بازارى، سرمایه خودش را در معرض تطاول مأموران بى‏انصاف رژیم سفاک گذشته قرار داد، براى این‏که به مرجع تقلید و به دین خود و نهضت اسلامى کمک کند. این‏ها را نباید فراموش کرد. در ماههاى قبل از پیروزى انقلاب، صنعتگران و کارگران کشور، بزرگترین ضربه را بر پیکر رژیم پوسیده سفاک پهلوى وارد کردند. این‏ها را نباید فراموش کرد. در دوران جنگ، کارگران و بسیارى از صنعتگران ما، با فداکارى توانستند حرکت صنعتى را در کشور از توقف و رکود و مرگ نجات دهند. مردم، مؤمن و متعهدند.(11)
(البته) در سالهاى جنگ و کلا در سالهاى بعد از انقلاب، بعضى از اصناف و کسبه و تجار بسیار بد عمل کردند. کارى کردند که اگر کسى قصد داشت نسبت به کسبه و بازارى، زبان به بدگویى باز بکند، به‏طور وفور و فراوان، بهانه و نمونه در اختیارش بود. بعضى سوء استفاده‏ها کردند، قوانین را زیر پا گذاشتند و به ثروتهاى کلان دست پیدا کردند، در حالى که مردم - قشرهاى حقوق‏بگیر، کارگران و کارمندان و نظامیان - به خاطر مشکلات اقتصادى ناشى از جنگ و محاصره اقتصادى، فشارهایى را تحمل مى‏کردند، آنان در تحمل فشار، خودشان را با این مردم سهیم نکردند، بلکه جمعى از آن‏ها حتى این فشار را زیاد کردند! این، مناسب چهره اسلامى و انقلابى اصناف مسلمان جمهورى اسلامى نیست. مگر مسأله زندگى اسلامى این است؟ مگر فقط جیب خود (را) پرکردن مطرح است؟(12)
سیاستهاى نظام جمهورى اسلامى و دولت خدمتگزار این نیست که از راه کنترلهاى بسیار شدید، مشکلاتى را براى عامه اصناف به وجود بیاورد، ولى این نباید موجب آن بشود که کسانى سوء استفاده کنند.
اصناف مؤمن، بازرگانان متدین، چهره‏هاى انقلابى، سابقه‏داران، جوانان، کسانى که جبهه‏ها را دیدید، براى جبهه‏ها پشتیبانى کردید، آن کاروانهاى کذایى را راه انداختید، چه‏قدر زحمت را تحمل کردید، کسانى که در رژیم گذشته آن مبارزات را کردند، آن ایستادگیها را در بازار نشان دادند، کسانى که در همه حضورهاى سیاسى دوران انقلاب، خودشان را نشان دادند و دشمن را مأیوس کردند، بایستى در اساسى‏ترین میدانها - یعنى میدان اقتصادى - در خدمت اهداف دولتى و اسلامى و نظام انقلابى - و نه فقط براى سود شخصى - یک حضور فعال داشته باشند و داشته باشیم.(13)

1) 18/6/1388
2) 2/6/1387
3) 8/6/1389
4) 1/1/1389
5) 1/1/1388
6) 18/6/1388
7) طرح هدفمندى یارانه‏ها
8) 1/1/1389
9) 29/6/1388
10) 12/5/1388
11) 10/4/1380
12) 13/4/1370
13) 13/4/1370